ذل شکسته
دل شکسته
من در سکوت وجودم
آرام نغمه عشقم را می خوانم
و دانم که هر کجا که هستی
با گوش دلت صدایم را می شنوی
گوش کن
مرا بنگر که چه آرام در خود می شکنم
صدای شکستن مرا می شنوی ؟
صدای ترک برداشتن ای دل شکسته را
که بر لحظه های بی تو بودن
هر دم
خطی سیاه می کشد
من در اوج قله های عشق به دنبال تو می گردم
که با تو بودن مرا بدین مقام رسانید
به ملکوت عشق
من با تو این راه را یافتم
و اینک
تو نیستی که مرا بنگری
نیستی که ببینی
بی تو پرنده ای پر شکسته ام
و ندارم دگر میلی به پرواز
منی که با تو در آسمان عشق پر می گشودم
و پرواز می کردم تا بیکران عشق
حال اسیر و پا بسته زمینم