یار بی وفا
یار بی وفا
دلا یار با ما ندارد سر سازگاری
در ایشان هست ذات بی وفایی
من امشب با دل خود عهد بستم
که آن دل بستگی ها را شکستم
خدایا به من بی وفایی ها ندادی
به غیر دل خود بگو دیگر چه دادی؟
دلم از غصه ها پر زخون است
دلم دریای عشق پر جنون است
منم مجنون آن یار بی وفایی
که غافل از ما اینک در کجایی؟
خدایا به من دلها بده که هرچه دارم
همه را در پیش یارو دلدارم گذارم
من بی یار !آنگه در کجایم
که دانم در دم جان می سپارم
مرا عشق داده ارج و فزونی
من بی عشق بهتر که نمونی
صبح شدو از عشق به یارم نرستم
پس آن عهدی که بستم اینک شکستم